دیروز این شانس را داشتم که در تالار بتهون خانۀ هنرمندان سه فیلم مستند ببینم از ساخته‌های سینماگران جوان. اولین فیلمی که دیدم فکر کنم اسمش دوربین بود که فیلم نسبتا طولانی‌یی هم بود و راستش را بخواهید فیلم از هم گسیخته و گاهی اوقات ملال‌آور می‌شد و شعارزده هم بود و در کل به من نچسبید. دومین فیلم زمان کوتاهی داشت و تلفیق خوبی بود از موسیقی و تصویر و می‌شود گفت تقریبا حال مستند را نداشت. در کل فیلم دوم دیدنی بود. سومین فیلمی که دیدم و اصلا برای همان هم به خانه هنرمندان رفته بودم «بخارای من» ساختۀ «لاله برزگر» بود که انصافا فیلم محشری از آب درآمده بود. «بخارای من» روایت سختی‌ها و مرارت‌ها و ملالهای «علی دهباشی» است در درآوردن مجله‌یی مثل بخارا. بی‌پولی، حساسیت‌ بیمارگون دهباشی و سانسور و... مشکلاتی بود که دهباشی ازشان، هرچند مختصر گفت. بعضی از موضوعاتی  را که «علی دهباشی» می‌گفت من تا به حال نشنیده بودم. مثل مصاحبه‌اش با «جمالزاده» و شوخی «جمالزاده» با او. یا جریان مصادره کردن جغدهای «دهباشی» و چیزهایی از این دست.  در کل «بخارای من» فیلم خوبی بود نه به این دلیل که شخصا به ادبیات علاقه دارم یا دورادور «لاله برزگر» را می‌شناسم بلکه به این دلیل که گوشه کنار درآوردن یک مجله، و تا حدودی زندگی در تنهایی «علی دهباشی» با جغدهایش را -که انگار به این مجله بسته است-  نشان می‌دهد. «بخارای من» فیلم خوبی بود چون لاله برزگر موضوع بکری را برای فیلمش انتخاب کرده بود و سعی بسیاری هم کرده بود تا فیلم خوش ساخت از آب دربیاید و به نظر من هم از آب درآمده بود. همین خودش موفقیت است که وقتی از روی صندلی‌ها پا شدیم فکر کردیم و حس کردیم باری انگار از روی دوشمان برداشته شده است.

پی‌نوشت: دیروز جلسۀ نقد «ارواح مرطوب جنگلی» نوشتۀ «حکیم معانی» هم بود که متاسفانه من نیم‌ ساعتی بیشتر نتوانستم بشینم اما جلسۀ خوبی بود و سرزنده.