حضور متافیزیک در نقد
داشتم صفحه ادبیات روزنامه اعتماد را میخواندم و این جمله درباره کتاب خوب شاهرخ گیوا -که خیلی دوستش دارم- به چشمم آمد. از آن جمله هاست که خیلی دوست دارم و تا هرچی نه بدترم را میسوزاند: با نگاه کردن به صفحه آخر رمان «موناليزاي منتشر» نوشته «شاهرخ گيوا» (مزروقي) وقتي شروع نوشته شدن و پايان رمان را مي خواني و متوجه مي شوي نويسنده شش سال تمام روي اين اثر شايد مداوم يا در طول اين سال ها کار کرده است درمي يابي که نمي شود به راحتي از روي آن گذشت؛ «نوشتن رمان کار طاقت فرسايي است.» يا به قول زنده ياد هوشنگ گلشيري؛ «نوشتن رمان صبر ايوب مي خواهد.»من عاشق این جور جمله هام که اصحاب نوشتن از خودشان در میکنند و تو هیچ قوطی عطاری هم نمیشود عینش را پیدا کرد. زمان چه ارتباطی با کیفیت اثر دارد برادر؟ از نظر ما که تا مغز استخوان متافیزیکی فکر میکنیم و همیشه دنبال چیزی توی اثر هستیم که عمراْ وجود خارجی ندارد زمان نگارش یک اثر عین کیفیت خود اثر است. کی گفته آقاجان؟ کی؟ پیرمرد و دریا را بنده خدا همینگوی -نور به قبرش بباره با کتابهای خوبی که نوشت- تو چند هفته نوشت. یا فاکنر گور بگور را در چند هفته ناقابل نوشت. از این ادا اطوارها هم درنیاورد اما بشنوید از این ور که دارم دارمش گوش فلک را کر کرده و به زور میشود چارتا کتاب خوب توش پیدا کرد. سابق که کارگاه داستاننویسی میرفتم -که استادش در متافیزیکی نگاه کردن به اثر ید طولایی داشت- بحث شد راجع به همین دو اثر همینگوی و فاکنر. جناب استاد جنت مکان خنده یی کرد و گفت: «دروغ میگن. جفتشون دروغ میگن. کی باورش میشه این دو اثر در چند هفته نوشته شده ند.» عرض : بنده حقیر.
مگر مرض دارند که بگویند مثلا شش هفته طول کشیده تا این اثر را بنویسم. نه خیر. انقدر تو این مسخره بازی ها غرق شده ایم که یادمان میرود که آقاجان طول مدت در آفرینش یک اثر پنج زار هم نمی ارزد. خود متن مهم است نه زمان نگارشش. اینکه حضرات باور نمیکنند فاکنر یا کی و کی -یا همین پل استر - در مدت کوتاهی اثری شاهکار آفرینده اند مشکلی است ریشه یی که حضرات در طول تاریخ داشته اند و داشته ایم. بسی رنج بردم در این سال سی و از این حرفها...
عقم مینشیند از این نوشته ها و گفته ها و افه های الکی که تهش چیزی نیست. جدی عقم مینشیند.